کد مطلب:152255 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:195
حضرت رقیه هم در خواب و هم در بیداری ظاهر شدند
این قضیه توسط حجة الاسلام والمسلمین حاج شیخ محمد شریعت زاده ی خراسانی نقل شده است:
این جانب روزی مشغول خواندن مصیبت حضرت رقیه علیهاالسلام در حرم مطهرشان بودم كه در اثنای آن صدای غش كردن خانمی همراه با فریاد و گریه ی شدید اطرافیان به گوش رسید.
خانم مذكور بعد از مجلس به هوش آمد. وی را نزد من آوردند و او به من گفت: من دارای سه فرزند هستم. مبتلا به مرض قلب شدم و همه ی دكترها جوابم كردند، به طوری كه ناامید شدم. به شوهرم گفتم: مرا به حرم حضرت رقیه علیهاالسلام ببر و امروز روز سوم است كه ما در اینجا هستیم.
دیشب خواب دیدم كه دختر بچه ای برگ سبزی را به من داد و گفت: «این را بخور! خوب خواهی شد.» گفتم: شما كی هستید؟ گفت: «من رقیه دختر امام حسین علیه السلام هستم.» از خواب بیدار شدم و به حرم آمدم.
اكنون در لحظه ای كه شما مشغول خواندن روضه بودید، همان دختر را در بیداری دیدم كه همان برگ سبز را به من داد و همه ی اطرافیان نیز این صحنه را دیدند! در نتیجه من نتوانستم این ماجرا را تحمل كنم و بیهوش شدم! و الان بحمدالله حالم خیلی خوب است. [1] .
این جانب روزی مشغول خواندن مصیبت حضرت رقیه علیهاالسلام در حرم مطهرشان بودم كه در اثنای آن صدای غش كردن خانمی همراه با فریاد و گریه ی شدید اطرافیان به گوش رسید.
خانم مذكور بعد از مجلس به هوش آمد. وی را نزد من آوردند و او به من گفت: من دارای سه فرزند هستم. مبتلا به مرض قلب شدم و همه ی دكترها جوابم كردند، به طوری كه ناامید شدم. به شوهرم گفتم: مرا به حرم حضرت رقیه علیهاالسلام ببر و امروز روز سوم است كه ما در اینجا هستیم.
دیشب خواب دیدم كه دختر بچه ای برگ سبزی را به من داد و گفت: «این را بخور! خوب خواهی شد.» گفتم: شما كی هستید؟ گفت: «من رقیه دختر امام حسین علیه السلام هستم.» از خواب بیدار شدم و به حرم آمدم.
اكنون در لحظه ای كه شما مشغول خواندن روضه بودید، همان دختر را در بیداری دیدم كه همان برگ سبز را به من داد و همه ی اطرافیان نیز این صحنه را دیدند! در نتیجه من نتوانستم این ماجرا را تحمل كنم و بیهوش شدم! و الان بحمدالله حالم خیلی خوب است. [1] .
[1] ستاره ي درخشان ص 282.